داستانهای عارفانه

داستانهایی زیبا از عرفا و اولیای الهی

داستانهای عارفانه

داستانهایی زیبا از عرفا و اولیای الهی

عشق یعنی
(حاء)
و

(سین)
و

(یاء)
و

(نون)


به حق ساقی کوثر وجودت بی بلا باشد
سر و دستت علی گیرد نگهدارت خدا باشد

اما تو چیز دیگری

یا علی آفاق را گردیده ام

بسیار خوبان دیده ام

اما تو چیز دیگری

مذهب عاشقی

به کدام مذهب است این به کدام ملت است این
که کشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی


به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی که درون خانه ایی


به قمارخانه رفتم همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی


در دیر میزدم من که یکی ز در در امد
که درا درا عراقی که تو خاص از ان مایی