داستانهای عارفانه

داستانهایی زیبا از عرفا و اولیای الهی

داستانهای عارفانه

داستانهایی زیبا از عرفا و اولیای الهی

اطلاع سید خلیل زرآبادی از روزه ی میهمان


همراه یکی از دوستان (آقای محمود قصابترابی) برای اولین بار خدمت حاج آقا سید خلیل زرآبادی رسیدم، در همان بدو ورود مجذوب سادگی زندگی و عظمت و وقار آن بزرگوار شده بودم. پس از سلام و احوالپرسی و جلوس در خدمت حاج آقا، نوه ایشان 4 عدد چایی برای ما آورد.


دوستم گفت: رامین جان ما که سه نفریم، چرا 4 تا چایی آوردی؟


حاج آقا با اشاره به یکی از استکان ها فرمودند: صاحب این چایی پشت درب است، می آید، اگر صائم(1) نباشد چایی را میل می کند. پس از چند لحظه زنگ منزل به صدا درآمد و شخصی به داخل منزل راهنمایی شد. (ایشان یکی از همکلاسی های خودم در زمان مدرسه راهنمایی بود که پس از چند سال او را دوباره در آنجا دیدم) دوستم همان استکان را جلوی او گذاشت.


ساعتی بعد حاج اقا فرمودند: بفرمایید چاییتان سرد شد. آن شخص گفت: من روزه هستم. حاج آقا گفتند: در روزهای آخر ماه شعبان نزدیک اذان ظهر اگر کسی روزه مستحبی دیگری را افطار بدهد هر دو نفر ثواب می برند. آن شخص نیز قبول کرد و افطار نمود.(2)


پی نوشت:


(1)   روزه

(2)   واقف الاسرار الهی، صفحه 152




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد